
مدیر، کوچ یا رهبر؟
مدیر، کوچ یا رهبر؟
کوچِ رهبر بودن یا نبودن! مسئله این است.
بشر از دیرباز متوجه شده است که برای تحقق اهداف، باید به تدارک و رهبری منابع و امکانات بپردازد. هر سازمان اجتماعی نیز برای رسیدن به اهداف خود، به نوعی به اداره متناسب با ساختارش نیازمند است و اداره امور می تواند با عناوینی همچون #مدیریت، #رهبری یا #کوچینگ همراه باشد که هر کدام شامل تعاریف، تضادها یا هم معنایی های مرتبط با خود هستند. این در صورتی است که شیوه رهبری، مدیریت یا کوچینگ هر جامعه، بسته به ساختار فرهنگ و تمدن آن جامعه متفاوت است.
مدیریت
مدیریت شامل اصولی از جمله برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل، مهیا کردن منابع و امکانات و هدایت و سرپرستی می باشد. هدایت، به تلاش مدیر بر انگیزش کارکنان به منظور رسیدن به اهداف سازمانی دلالت دارد. این تلاش به سه طریق انجام می شود:
#رهبری، #انگیزش، #برقراری-ارتباطات
و زیر بنای مفاهیم کلی مدیریت شامل پنج نکته اساسی می باشد:
1. فراگرد بودن مدیریت (فراگرد به معنای تغییر به سوی هدف با استفاده از ساز و کار بازخورد که هر فراگرد دارای هدف، ساختار و نتیجه است.)
2. دلالت بر هدایت تشکیلات انسانی
3. مبتنی بر تصمیم گیری مناسب و دستیابی به نتایج مطلوب
4. مصرف مدبرانه منابع
5. تمرکز بر فعالیت های هدف دار
رهبری
در موضع رهبری، اهمیتِ هدایت به حدی است که موفقیت هر مدیر را در گرو توان وی در هدایت نیروی انسانی می دانند و شیوه های رهبری به شدت تحت تاثیر محیط فرهنگی جوامع قرار دارد.
رهبری تابعی است از (رهبر، پیروان و عوامل تعیین کننده موقعیت)
برخی صاحب نظران رهبری را بخشی از وظایف مدیر محسوب می کنند و گروهی دیگر دامنه مفهوم رهبری را وسیع تر از مدیریت می دانند. با تمام تعاریف موجود، رهبر لزوما یک مدیر نیست. اشخاصی که منصب مدیریتی هم ندارند میتوانند با حاکم ساختن عملکرد درست خود، برای رسیدن به اهداف مدنظر، رهبری متفاوت از جایگاه های مدیریتی باشند. با این نوع نگاه، نحوه استفاده رهبر از قدرت و نفوذ را سبک رهبری گویند.
نفوذ از طریق ایجاد تصور قدرت صورت می گیرد و ایجاد تصور قدرت مستلزم دسترسی به منابع قدرت است. انواع قدرت را با توجه به منابع آن می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1. قدرت مبتنی بر منصب و مقام مدیریتی
2. قدرت مبتنی بر توانایی های شخصی فرد
با توجه به گستردگی مبحث رهبری و اختصاص نداشتن صرف به جایگاه مدیریتی، دو نو خصوصیات و صفات برای رفتاری ویژه جایگاه رهبری مورد بررسی قرار گرفته است:
رفتار آمرانه مبتنی بر وظیفه
رفتار مبتنی بر روابط انسانی
تفاوت مدیریت و رهبری
گاهی گفته می شود رهبری یعنی نفوذ در دیگران برای رسیدن به هدف، حال اگر این نفوذ برای اهداف سازمانی باشد، آن را مدیریت می نامند. زیرا برای مدیر، اهداف سازمانی اولویت دارد درحالی که رهبر ممکن است هدف های متنوع و متعددی داشته باشد.
کوچینگ
کوچ فراتر و جزئی تر از مسائل سازمان، به مسائل فرد هم توجه دارد و رشد و پیشرفت فرد را در کنار کار در نظر می گیرد. حضور کوچ به افراد کمک می کند تا:
- بعد از گفت و گو، بیاندیشند، بیاموزند و اقدام کنند.
- مسیر پیش روی خود را بهتر طی کنند.
- عملکرد بهتری در طول زندگی فردی و اجتماعی داشته باشند.
در اصل کوچینگ:
بر توسعه شایستگی ها، خصوصیات و راه های جدید تمرکز دارد.
زمان صرف پاسخ و پرسش می کند.
مشاهدات ظریف و دقیقی را به همراه دارد.
مسائل را برای یافتن ریشه یک مشکل (از طریق راه های جدید و نه صرفا راه های از پیش تعیین شده) باز میکند.
اجازه میدهد برنامه شان محقق شود.
و اما کوچینگ رهبری...
با توجه به مطالب بیان شده، کوچینگ قابلیت بهره بردن در تمام شاخه های زندگی فردی و اجتماعی و نه صرفا کسب و کار را به همراه دارد. در این گریز کوتاه، شاخه و زمینه ای از کوچینگ مدنظر است که با رهبری همراه می باشد. بیان شد که رهبر صرفا یک مدیر نیست! و هر شخص، توانایی رهبری دارد. نکته اساسی تر زمانی است که بدانید
"کوچینگ لازمه رهبری ست اما رهبری لازمه کوچینگ نیست!"
در معنایی واضح تر، کوچینگ از پیش نیازهایی است که یک رهبر موفق به آن نیاز دارد تا بتواند در روابط خود با افراد به نحو احسن رفتار کند و برای رسیدن به اهداف، فراتر از چارچوب ها و نقشه های از پیش تعیین شده قدم بردارد. همراه شدن رهبری و کوچینگ یعنی اداره و کنترل امور در کنار شکوفایی استعدادها، خلاقیت و ظهور راه های جدیدِ حلِ مسائل و ایجاد فضای گفتمان و پرسش و پاسخ.
به طور جامع و خلاصه کوچینگِ رهبری، شامل طرز فکر و رفتار های مربوط به کوچینگ است که آن ها را با هم ترکیب میکند تا بهترین نوع رهبری را محقق سازد.
این زمینه از کوچینگ مختص رهبرانی است که مصمم هستند (فراتر از مدیر بودن یا نبودن) به نحو احسن به اهداف خود دست یابند و جهانی شوند .